دوستت دارم اما نمىتوانى مرا در بند کنى
همچنان که آبشار نتوانست
همچنان که دریاچه و ابر
نتوانستند و بند آب نتوانست
پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من مکوش!
مرا بپذیر آنچنان که هستم
.
.
.
قـدم زدن در پـیاده رو
جـای خـالی ِ تـو را به رُخـــم مـی کـشد…!
بـرای همـین
همـیشه دوسـت داشـتم
روی جـدولهـا راه بـروم…
:: بازدید از این مطلب : 1026
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0